پینک فلوید

گروه پینک فلوید Pink Floyd

پینک فلوید

گروه پینک فلوید Pink Floyd

Welcome to the machine و عقاید جالب واترز


با خودم گفتم شاید این مطلبی که براتون مینویسم در میان این همه نظرسنجی ها که گیلمور بهتره یا واترز و یا..... تازگی داشته باشه آلبوم کاش اینجا بودی ((wish you were here پس از رفتن سید بارت در سپتامبر 1975 ساخته شد

درواقع میشه گفت یه غم نامه در مورد از دست دادن سید بارت.

گروه پس از جدایی بارت ،دل و دماغ کار کردن نداشت.قاچاق نوارها و بی حوصلگی افراد گروه رو به مرز جدایی کشانده بود.


اما آهنگ مورد بحث

Welcome to the machin:

اشعار این اثر از واترز بود.یکی از جادویی ترین سینته سایزرهای تاریخ موسیقی رو تو این آهنگ میتونید حس کنید

اعضای گروه نام اصلی این آهنگ رو the machine song میدونند.

آهنگ به بررسی فضای مسموم موسیقی در آن زمان میپردازه و به نظرمادامه سناریو نویسی واترز در مورد دنیا مدرن و فاصله ها.

مساله ای که اوج اونو تو آلبوم dark side of the moonحس کرده و در the wall به خوبی درک میکنیم.

زندگی مدرن، واژه ای که واترز در اکثر کارهاش به اون بیرحمانه یورش میبره.

از نگاه واترز زندگی تکراری خسته کننده و پر از لذت هایی که پس از مدتی یکنواخت میشند.در یک کلام ضد فاشیست!

اشاره به یکنواختی در کودکی :

Where have you been?
It's alright we know where you've been
You've been in the pipeline
Filling in time
Provided with toys and scouting for boys
You bought a guitar to punish your ma
And you didn't like school
And you know you're nobody's fool
So welcome to the machine

در واقع واترز اینجا میگه تمام کودکی ما به وقت تلف کردن عمر گذشت. مساله که تو آهنگ time میشه به خوبی اونو درک کرد.


و در ادامه تو رویای همین پسر هم باز یکنواختی رو میشه دید:

What did you dream?
It's alright we told you what to dream
You dreamed of a big star
He played a mean gituar
And he always ate in the steak bar
And he loved to drive in his Jaguar
So welcome to the Machine!


یکی از اختلافات اصلی گروه با واترز.((انزوا)) بود.. تا وقتی سید بارت که عقایدی نزدیک به واترز داشت در گروه بود این اختلاف زیاد به چشم نمیومد ولی پس از کنار رفتن بارت ،واترز خودشو تنها میدید.

در واقع راحر واترز از اینکه میدید اعضای گروه به دنبال پرواز و مسابقات اتومبیلرانی رفتند و از ایده اصلی گروه یا حداقل خودش که دوری از این گونه روزمرگی هاست دور شدند ناراحت بود.


چند نمونه از اشاره های مکرر واترز به دنیای مدرن و از روزمرگی رو براتون مثال میزنم.

فقط عذرخواهی میکنم زیاد نوشتم ولی به نظرم کنار گذاشتن اینها خیلی میتونه تو درک فضای اصلی پینک فلوید در مسائل اجنماعی ، قبل از جدایی واترز کمکتون کنه.


1: time

Ticking away the moments that make up a dull day
You fritter andwaste the hours in an offhand way
Kicking around on a piece of ground in yourhome town
Waiting for someone or something to show you the way

به طور کل میگه لحظه های کسل کننده رو داری هر روز هدر میدی و منتظر نشتی تا کسی بیاد راه رو بهت نشونت بده تو هر روز به دنبال خورشید میدوی (به دنبال روزمرگی های دنیا) اما باز فردا خورشید دور میزنه و میاد پشتت.

و باز روز از نو روزی از نو!

2: money

Get a good job with good pay and you'reokay
Money, it's a gas
Grab that cash with both hands and make astash
New car, caviar, four star daydream
Think I'll buy me a footballteam

در مورد پول و نقشش تو دنیا مدرن میگه.و دوباره روزمرگی.

باید فقط کار کنی و پول دربیاری،بعد ماشین نو بخری و خاویار و شایدم یه تیم فوتبال.

کار کردن - پول درآوردن- خرج کردن

باز اشاره به لذت هایی که بعد از مدتی اصلا خوشایند نیست


3: One of my turns


Day after day love turns grey

Like the skin of a dying man

Night after night we pretend it's all right

But I have grown older and

You have grown colder and

Nothing is very much fun any more

................

Would you like to watch T.V

Or get between the sheets?

Or contemplate the silent freeway?

Would you like something to eat?

Would you like to learn to fly?

بازهم روزمرگی : شبها از پس هم میایند و عشق خاکستری شده و هیچ چیز رنگ خوشبختی نداره

و در جای دیگه اشاره به کارهای خسته کننده هر روز، مانند: خوردن ،خوابیدن،دیدن tv و یک کنایه ظریف به گیلمور در مورد یاد گرفتن پرواز.




4:breathe


Long you live and high you fly
And smiles you'll give and tears you'll cry
And all you touch and all you see
Is all your life will ever be

Run, rabbit run
Dig that hole, forget the sun
And when at last the work is done
Don't sit down it's time to dig another one



تو این آهنگ در واقع یه نصیحت در مورد مواجه شدن با این دنیا مدرن میکنه:

لبخندها گریه ها و آنچه میبینی و لمس میکینی زندگی توست

برو و کار را انجام بده به خورشدی (دنیا) کاری نداشته باش و وقتی کارت تموم شد بیکار نشین.


5: nobody home :


I GOT A LITTLE BLACK BOOK WITH MY POEMS IN
GOT A BAG, GOT A TOOTHBRUSH AND A COMB
WHEN I'M A GOOD DOG THEY SOMETIMES THROW ME ABONE
I GOT ELASTIC BANDS KEEPING MY SHOES ON
GOT THOSE SWOLLEN HANDSBLUES
GOT THIRTEEN CHANNELS OF SHIT ON THE TV TO CHOOSE FROM …………..

اشاره به جدایی واترز از همسرش داره و باز هم تو اون داره از روزمرگی هاش خودش و سید بارت میگه و اشاره داره که از این اتفاق های همیشگی خسته شده، پایان ناگهانی آهنگ این حرف رو به خوبی تایید میکنه.


6:eclipse:

All that you touch
All that you see
All that you taste
All you feel
All that you love
All that you hate
All youdistrust
All you save

All that you give


All that you deal


All that you buy


beg, borrow or steal

All you create


All you destroy


All that you do


All thatyou say

All that you eat


And everyone you meet


but the sun iseclipsed by the moon

And everyone you fight


All that is now


All that is gone


Allthat's to come


and everything under the sun is in tune


All that you slight



باز هم تکرار روزمرگی و در پایان میگه هر کار و تلاشی که زیر خورشید (دنیا مدرن) انجام میدی اصلا به درد نمیخوره و... درواقع این آهنگ نقطه مقابل ترانه breath هست




در مطلب بعدی موزیک ویدیو این کار رو براتون آپلود میکنم





پینک فلوید


پینک فلوید نام گروه موسیقی راک بسیار موفق بریتانیایی است. نوآوری در آهنگ‌ها و محتوای فلسفی و پیشروی اشعار و طرح جلدهای باسلیقه آلبوم‌ها و کنسرت‌های دیدنی و پرهیجان، در طی سه دهه این گروه را محبوب دوست‌داران موسیقی راک کرده است.
در سال ۱۹۶۴ جرج راجر واترز (گیتار) ریچارد رایت (کیبورد) و نیک مسون (درامز) هم‌مدرسه‌ای‌های مدرسه پلی تکنیک خیابان ریجینت گروهی بنام sigma 6 راه انداختند. البته گروه موفقیتی کسب نکرد. در ادامه با اسم t-sets به کارشان ادامه دادند. در تابستان سال ۱۹۶۶ گروه دوباره با نام sigma 6 کار را در حالی آغاز کرد که راجر واترز گیتار باس می‌‌زد و ۲ تا گیتاریست بنامهای باب کلوز و سید برت را نیز به گروه دعوت کردند و در نهایت با پیشنهاد سید نام گروه به پینک فلوید (The Pink Floyd Sound) تغییر یافت. این نام از نام دو خواننده کانتری یعنی "پینک آندرسن" و "فلوید کانسیل"، گرفته شده بود. کم کم سید برت، به مغز اصلی گروه تبدیل شد، تا حدی که او را ستون پایه گروه برای اجراهای زنده معرفی می‌کردند. بعد از حدود یکسال باب گروه را ترک کرد.




گروه نخست تصمیم به ارائه یک تک آهنگ موفق داشت. اما بعد از مدتی این فکر را رها کردند و اولین آلبوم کاملشان را با نام رسمی "the piper at the gates of down" تهیه کردند. استودیویی که در آن آلبوم را ضبط کردند در طبقه پایین سالنی بود که گروه بیتلز آلبوم sgt. peppers رو ضبط می‌‌کرد. البته این مطلب را اذعان داشتند که گروه بیتلز واقعا قوی است و آنان در برابر گروهی همچون بیتلز مغلوبی بیش نیستند. پس قدرتشان را بر اجراهای زنده معطوف کردند. آنان به این نتیجه رسیدن که موسیقی زنده باید در کنار تصویر ذهنی عرضه شود. پس جلوی یک پرده نمایش ودر پس انفجارهای نور اجراهای متعدد داشتند. پینک فلوید مانند دیگر گروههای راک عمل نمی‌کردند: با لباسهای ساده وارد صحنه می‌شدند و در پس موسیقی فضایشون اجرا های مختلف انجام می‌‌دادند. از استادیومهای ورزشی بیزار بودند چون معتقد بودند آنان را از مردم جدا می‌کند. این مزیتها بود نام این گروه را در سر تیتر عناوین روزنامه‌های انگلیسی قرار داد.




سال ۱۹۶۸ کار را بدون سید برت شروع کردند. هیچ کس فکر نمی‌کرد بدون محبوب‌ترین و جوانترین خواننده آن‌زمان گروه بتواند به حیات خود ادامه بدهد. سید برای به تصویر کشیدن و ساختن آهنگهاش از مواد توهم‌زا و مخصوصا ال‌اس‌دی استفاده بی‌حد می‌کرد و همین باعث شد در کنسرت‌ها قابل پیش‌بینی نباشد. دیوید گیلمور دوست قدیمی سید و راجر را به گروه فراخواند تا اشتباهات سید را تصحیح کند. اما سید واقعاً غیر قابل کنترل شده بود دیوانگی محض او باعث شد که از گروه بطور رسمی خارجش کنند. کسی نبود که باور کند پینک بدون مغز متفکرش می‌تواند بکار ادامه بدهد. دیوید گیلمور و راجر واترز گروه را دوباره زنده کردند. باربه شرودر Barbet Schroder کارگردان فرانسوی برای آخرین فیلمش از گروه دعوت کرد تا موسیقی فیلم را بسازند و سه آهنگ اصلی که برای فیلم تهیه شد در اروپا و انگلیس موفق بود.
اواخر سال ۶۹ گروه آلبوم دودیسکی "Ummagumma" را عرضه کرد که قسمت (دیسک) اول آن اختصاص داشت به کنسرت زندهٔ سال ۶۹ و دیسک دوم هم اجراهای تک‌نوازی از اعضای گروه در استودیو بود. اوایل سال ۷۰ آلبوم جدیدی با نام "مادر قلب اتمی" عرضه کردند. به پشتوانه ارکستر قوی خودشون ۲۳ دقیقه هم از عنوان آلبوم بیشتر زدند. با همین ارکستر تور بزرگی را برگزار کردند.



در اوایل سال ۷۱ برای اولین بار آهنگ "Return of sons of nothing" را بصورت زنده اجرا کردند که بعدها به نام "Echoes" ("پژواکها") معرفی شد. "Relics" آلبوم اول گروه در سال ۷۱ بود. عرضه این آلبوم و در ادامه معرفی آلبوم "Meddle" ("فضولی") بعد از این آلبوم، سال پرکاری را برای گروه بوجود آورد. آلبوم فضولی بالاخره ماهیت اصلی پینک فلوید را نمایان کرد. یک سال بعد موسیقی فیلم "The Valley Obscured By Clouds" را ساختند.
بعد از تمام شدن کار بروی آخرین آهنگ با هواپیما خودشان را به رم رساندند و از آنجا به پومپئی رفتند و یک کنسرت بدون تماشاگر اجرا کردند که فیلم این کنسرت به نام "Live At Pompeii" معروف شد. برای تصنیف این آلبوم در استدیو نشستند و هر چه به ذهنشان رسید اجرا کردند. نتیجه کار ۳۶ قطعه مختلف بود که ترانهٔ "پژواکها" از آن پدید آمد. در واقع یک اتفاق، تم کلی قطعهٔ "پژواکها" را بوجود آورد. در حالی که ریچارد رایت با یک پیانو که صدای آن با یک آمپلی فایر ترکیب و تشدید شده بود، کار می‌‌کرد، بقیهٔ افراد گروه در اتاق فرمان نشسته بودند. هرگاه که رایت نت مشخصی را می‌زد دوستان از طنین عجیب آن بر جا خشک می‌‌شدند و این آغاز قطعه بود.




سال ۱۹۷۳ "The Dark Side of the Moon" ("طرف تاریک ماه") شاهکار پینک فلوید متولد شد. این آلبوم که چند نسل از شنوندگان را مبهوت کرده است، رکورد طولانی‌ترین مدت باقی ماندن در فهرست پر فروشترین آلبوم‌ها را در تاریخ ثبت کرد و طبق آمارهای مربوط به چند سال پیش، از هر ۱۱ نفر جمعیت ۶ میلیاردی کرهٔ زمین، یک نفر این آلبوم را خریداری کرده است. این آلبوم نمایانگر ۵ سال کار آزمایشی و ۵ سال اندیشیدن اعضای گروه بود. خود آلبوم ربطی به ستاره و اختر‌شناسی نداشت و فقط روایت دیوانگی بود. نیمه تاریک ماه با فروش ۲۴ میلیون نسخه چهارمین آلبوم پر فروش تاریخ شد. در سال ۱۹۸۸ بعد از ۷۳۶ هفته از فهرست صد آلبوم پر فروش دنیا خارج شد.پس از موفقیت این آلبوم گروه دو سال خلاقیتش را از دست داد و برای بازگشت به حالت طبیعی، گروه پینک فلوید به نواختن آهنگ با هر چیزی (مثل لیوان، قاشق، بشقاب، لوازم خانه) به غیر از ساز پرداخت. نتیجهٔ این پروژه که به "Household Object Project" معروف است، ۴ نوار پرشده بود. اما نتیجهٔ رضایت بخشی حاصل نشد. در سال ۱۹۸۴ پس از آلبوم "The Final Cut"، اختلافات راجر واترز با دیگر اعضای گروه - بخصوص گیلمور و رایت - بالا گرفت.واترز گروه پینک فلوید را ترک کرد.
اعضای گروه پینک فلوید در کنسرت لایواِیت پس از ۲۰ سال، مجدداً با هم اجرایی داشتند که جزو خاطره‌انگیزترین اتفاقات این سالها در عرصهٔ موسیقی راک شناخته می‌شود.




sarapoem.persiangig.com

50 نکته خصوصی پینک فلوید


باعرض سلام خدمت همه دوستداران واقعی گروه افسانه ای پینک فلوید.

همونطوریکه میدونید پینک فلوید بزرگترین وپر طرفدارترین گروه موسیقی

جهان می باشد.مدتی بود درصدد این بودم تا این مقاله رو برای شما بزارم

که شما بخونین واستفاده کنین ولی تایپ کردن ای مقاله برا م دشوار بود

جا داره از پگاه عزیز تشکر کنم که زحمت تایپ این مقاله رو قبول کردوبخوبی

انجامش داد،میدونم که اونم از عاشقان واقعی پینک فلویداست.

مطلب در آخرین وقت خود حاضر شد اما خیلی خیلی راضی ام امیدوارم شما هم بخوانید و لذت ببرید . این کمترین کاری بود که می توانستم برای این گروه محبوب انحام دهم . این 50 نکته با تمام مطالب گذشته مان فرق دارد و خیلی کم وارد نکات زندگی خصوصی اعضاء گروه شده ایم . به 3 علت اول اینکه پینکی ها خودشان خیلی مهم نیستند و همیشه دور هم بودنشان است که اهمیت پیدا می کند و دوم اینکه در این سال ها آنها تمام سعی شان را کردند که زندگی آرام وبدون حاشیه ای داشته باشند و هیچکدام اجازه ندادند کسی وارد زندگی خصوصی شان شود و در آخر اینکه در حالت عادی اینقدر معمولی بودند که هیچ کس به زندگی شان علاقه مند نمی شد .







1. اعضای اصلی گروه در این سالها فقط 5 نفر بودند. سید برت ، راجرواترز،دیوید گیلمور،نیک میسون و ریچاردرایت و اگر کسی را لازم داشتند مثلاً برای کنسرت یا ضبط آهنگ آدم های کوچکی بودند که برای یک کار می آمدند و می رفتند و هیچ وقت نامی به جز این 5 نفر در پینک وارد نشد .

2. هر 5 نفردر دبیرستان کمبریج تحصیل می کردند و درهمان موقع بودند که تصمیم گرفتند یک گروه کوچک موسیقی تشکیل دهند . برت به دانشگاه هنر رفت و نقاشی خواند. واترز، میسون و رایت هم در لندن به رشته معماری رفتند. گروه موسیقی آنها در ابتدا نامش ((سیگما6)) بود که بعد از مدتی به ((تی ست)) (t.set )) ، ((مگادث)) و ((اسکرسمیسنگ ابدبز)) تغییر نام داد.

3. سیدبرت در حقیقت مغز متفکرو رهبر اصلی گروه بود . او پس از مدتی نام گروه را به پینک فلوید تغییر داد که ترکیبی است از دو نوازنده قدیمی موزیک بلونراهل جورجیای آمریکا به نام های ((پینک آندرسن))،((فلوید کانسل)).







4. خیلی ها تا مدت ها فکر می کردند پینک فلوید به معنای تحت اللفظی گیاه صورتی است .( پینک : صورتی و فلوید : گیاه )

5. آنها در اواخر1966 به اجرای برنامه درکلاب های زیرزمینی لندن پرداختند و یک سال بعد اولین آهنگ شان با نام ((آرنولدلین)) را بیرون دادند .

6. موسیقی ابتکاری ، اشعارمتعارف و لهجه انگلیسی بارت ( دربرابرلهجه آمریکائی که برتمام آهنگ های راک چیرگی داشت)) آن را جزو بیست آهنگ پرفروش انگلستان قرارداد.

7. دو ، سه ماه بعد یک آهنگ دیگر به نام (( نواختن امیلی را ببین )) منتشرشد و به رده ششم جدول صعود کرد.

8. اوضاع کاملاً روبه راه بود و اوت 1967 اولین آلبوم شان یعنی (( نی زن بر دروازه های سپیده دم )) را منتشر کردند که یک غافلگیری محض بود . آوازهای این آلبوم سرشار از تصاویر کودکانه و انعکاسی از آثارلوئیس کارول ( خالق داستان آلیس در سرزمین عجایب )) بود و عناصر معصومیت و خون را در هم می آمیخت .

9. درست بعد از انتشار این آلبوم بود که رفتار غیر عادی سید برت شروع شد و به تباهی رفت . در برخی کنسرت ها او اصلاً چیزی نمی نواخت و بی حرکت روی سن می ایستاد و مردم را نگاه می کرد . یا چنان دیوانه بازی در می آورد که مجبور می شدند کار را متوقف کنند.

10. در حقیقت پینک بدون سید برت هیچ چیز نداشت . او پس از پایان دوران دبیرستان به دانشگاه هنر رفت و نقاشی خواند اما خیلی ها به جز تاثیر مواد روان گردان معتقدند که سید از نظر روحی و روانی دچار مشکلات عدیده ای بود که به هیچ وجه درمان پذیر نبود . سید اشعار دیوانه کننده داشت . گیتار او با شیوه نامعمول نواخته می شد و یک شاهکار واقعی بود اما ...







11. در همان روزها بود که گروه دیوید گیلمور دوست قدیمی شان که حالا دانشجوی زبان های مدرن شده بود را دعوت به کار کرد تا جای خالی سید برت را پر کند همه بعد از رفتن سید ، پینک فلوید را تمام شده می دانستند اما آنها کارشان را ادامه دادند و با کنسرت های رایگان و اجراهای زنده خصوصاً کنسرت با شکوهشان در هاید پارک کاری کردند که هیچ کس جای خالی برت را احساس نکند .







12. پس از رفتن برت اعضابه یک موسیقی مدرن دست یافتند و آلبوم دومشان را با نام ((یک نعلبکی پر از راز)) (a saucerful of secrets)) را بر مبنای همسرایی با صدای گیلمور و واترزادامه دادند . آنها قدرت تخیل و کارهای مبتکرانه صوتی را وارد آهنگ ها کردند و صدا را به خدمت موسیقی درآوردند.

13. پس از موفقیت های این آلبوم ، گروه به یک کار سخت و شبانه روزی روی آورد و آلبوم دوتایی ((اماگوما)) شامل چهل و پنج دقیقه اجرای زنده و چهارآهنگ انفرادی از هریک از اعضای گروه در 1969 منتشر کرد و پس از آن هم آلبوم اپرا مانند مادر قلب اتمی ((atom heart mother )) بیرون آمد.







14. آلبوم نیمه تاریک ماه تبلور اندیشه های مختلف گردآمده در طول سال ها و مرگ و فروپاشی احساسی ناشی از ترس و تنهائی و فقرمعنوی را دستمایه خود قرارداد این کار همچنین نمایانگربدبینی و تیره نگری واترز بود که شاید آگاهانه ایده های بارت را رد می کرد کیفیت صوتی این آلبوم تکان دهنده بود و در زمان خودش بی همتا شد .

15. آلبوم ای کاش این جا بودی که در سال 1975 منتشر شد باردیگر به مسئله ی نابودی فرد زیر فشارهای زندگی پرداخت . این آهنگ را دیوید گیلمور ساخت . جلد این آلبوم هم بی سابقه بود . کل آلبوم در پوششی سیاه پنهان شده بود و برروی آنها تنها 2 دست مکانیکی دیده می شد که یکدیگر را می فشارند و در پی آن سه عنصر آتش و آب و باد ترسیم شده اند.

16. آلبوم ای کاش اینجا بودی دومین موفقیت پینک فلوید بود . آنها به حدی موفق بودند که بلافاصله پس از انتشار آن ، در صدر پرفروش ترین آلبوم قرار گرفت تا جایی که کارخانه صفحه پرکنی توان برآوردن نیاز بازار را نداشت . مردم حاضر بودند چندین برابر برای داشتن صفحه پول بدهند اما هیچ صفحه ای پیدا نمی شد . حکایت های جالبی از آن سال ها بر جا مانده است و خیلی ها برای شنیدن آلبوم به کافه می رفتند .







17. آلبوم بعدی یعنی دیوار تا اندازه زیادی بازگو کننده سرگذشت خود راجز واترزو دغدغه های ذهنی او نسبت به فرد ، اجتماع ، سیاست و فرهنگ است . این آلبوم به صورت پروژه ای چند رسانه ای طراحی شد و واترز به طور هم زمان افکار مربوط به صفحه ، اجرای زنده و فیلم سینمائی را پیش کشید . انگیزه اولیه این کار برای واترز برگزار کردن کنسرت های راک در استادیوم های بزرگ بود .







18. ایده های راجر واترز واقعاً محشر بود . مثلا در یکی از کنسرت ها یک دیوار کامل بین اعضای گروه نوازندگان و مردم قرارداشت . آنها به طور کامل پشت دیوار بودند و کم کم با برداشته شدن دیوار جلوی چشم مردم می آمدند.

19. در پایان نیمه اول دیوار با آهنگ (( خداحافظ دنیای بی رحم )) و همچنین انیمیشن های خوفناک ((جرالداسکاف)) صحنه سازی های عظیم و عروسک های یک خوک پرنده یک جزء مهم از آلبوم دیوار بودند . جلوه های صوتی هم باید اضافه کرد که از صدای بمب و هلی کوپتر گرفته تا گریه بچه و هیاهوی حیاط مدرسه ، مکالمات روزمره تلفنی و روزمره را شامل می شد .







20. از موفقیت دیوار هر چه بگوئیم کم است . آنها با این آلبوم دنیا را تکان دادند ( دنیای موسیقی نه، کل دنیا)) صحبت آن روز ها فقط the wall و فیلمش بود و پینک فلوید جادوئی .

21. فروش آلبوم و فیلم تمام رکوردهای قبلی در موسیقی را شکست و آنها به مهم ترین و بهترین گروه موسیقی جهان تبدیل شدند . هیچ کس و هیچ هنرمندی به جایگاه پینک نتوانست دست پیدا کند و این افتخار بی نهایت بزرگی برایشان محسوب می شد .

22. شخصیت اصلی فیلم دیوار ، ستاره جوانی است که در کودکی پدر خود را در جنگ دوم جهانی از دست می دهد . تراژدی که زندگی راجر واترز و بسیار از جوانان بریتانیائی را تحت تاثیر قرارداده بود . این آسیب اساسی به وسیله عشق بی حد مادرانه نظام آموزشی غیرانسانی و سرانجام فشارهای کامیابی در کسب و کار موسیقی تشدید می شود ( آلبوم دیوارخودش به اندازه یک کتاب نکته دارد پس همین جا بی خیالش می شیم چون اگر همین طور جلو بریم مطلب 10 صفحه می شود .)

23. در 16 نوامبر 1979 (( آجر دیگری بر دیوار)) به فاصله یک هفته از انتشاربه پرفروش ترین آهنگ بریتانیا تبدیل شد و یک میلیون نسخه از آن به فروش رسید یعنی از هر پنجاه بریتانیائی یک نفر این آلبوم را خریده بود و در آمریکا هم یک ماه این آلبوم در صدر بود .

24. در آفریقای جنوبی آهنگ (( آجر دیگری بر دیوار)) از سوی معترضان سیاهپوست به عنوان سرود محلی تحریم مدارس درآمد . دولت آپارتاید فروش یا پخش رادیوئی این آهنگ را در آفریقای جنوبی ممنوع کرد .

25. فیلم دیوار به کارگردانی آلن پارکر ساخته شد که یک نابغه واقعی بود . آلن هم یک خواننده و بازیگر مشهور به نام گلدوف را به عنوان بازیگر انتخاب کرد که او هم کارش را به خوبی انجام داد .

26. در سال 1982 در پی جنگ خونین میان انگلستان و آرژانتین برسریک زمین برهوت و کشته شدن تعداد زیادی آرژانتینی و هزارسربازجوان بریتانیائی ، پینک فلوید تصمیم گرفت یک آلبوم برای این واقعه منتشر کند . این تراژدی دستمایه اصلی راجر واترز بود و در ژوئیه 1982 آلبوم بیرون آمد.

27. نام آلبوم (( مرثیه ای برای رویای پس از جنگ )) نام داشت که درواقع منحصراً کارواترز است و گیلمور و میسون فقط در اجرای آن دست داشتند .

28. فروش آلبوم بد نبود اما با استانداردهایی که پینک فلوید به وجود آورده بود چندان چشمگیر نبود هرچند باید گفت از نقطه نظر ادبی اوج پختگی گروه بود .

29. پس از انتشارضربه آخر ، اعضای پینک فلوید ظاهراً برای همیشه از یکدیگرجداشدند و به پر کردن نوارهای انفرادی پرداختند همان سال ریچاردرایت آلبوم (( هویت )) را منتشر کرد . دیوید گیلمورعقبگرد را بیرون داد و راجر واترزهم آلبوم (( برعلیه اتواستاپ)) را بیرون داد و جالب اینکه هیچ کدام هم فروش خوبی نداشتند .

30. 2 سال بعد راجرواترز که از خودش ، گروه و همه چیز خسته شده بود علناً پینک فلوید را منحل اعلام کرد و مطمئن بود که همکارانش هم پی کارشان می روند اما آنها تصمیم گرفتند به کار ادامه دهند و یکی از بدترین اتفاقات برایشان پیش آمد و همه وارد یک دعوای بسیار بد شدند .

31. از یک طرف دیوید گیلمور، نیک میسون و ریچاردرایت را راضی کرده بود که یک باردیگر دورهم جمع شوند و آلبومی را نوازندگان کمکی منتشر کنند و از طرف دیگر راجر واترز با شکایت و شکایت کشی می خواست هرچه سریعتر آنها از زیر نام بزرگ پینک فلوید خارج شوند در همین اثنا و شکایت های قانونی دو طرف بود که آلبوم جدید گروه با تکیه بر نیروی خلاقیت گیلمورتکمیل شد .

32. اسم آلبوم تا لحظه های آخر مورد تردید بود . آنها از (( عهدهای شکسته )) ، (( نشانه های زندگی )) ، (( توهمات پختگی)) ، سرانجام به (( لغزش آنی در عقل))رسیدند.

33. روی جلد آلبوم هم مثل همیشه فوق العاده بود((هشتصدتخت خواب در کنار یک ساحل دلگیر)).

34. بلافاصله پس از انتشار((لغزش آنی در عقل))به پرفروش ترین آلبوم جهان تبدیل شدوفقط درآمریکا 3میلیون نسخه فروش کرد.

35. موفقیت آلبوم یک تودهنی بزرگ برای کسانی بود که فکر می کردند پینک فلوید یعنی راجر واترز ، در حقیقت پینکی ها یک بار دیگر ثابت کردند به هیچ کس متکی نیستند .

36. موسیقی پینک فلوید کاری کرده بود که مردم آلمان شرقی مجبور شدند برای شنیدن آلبوم جدید آنها به آلمان غربی بیایند و هیچ کس نمی دانست یک سال بعد قراراست دیوار برلین فروریزد .

37. کنسرت های باشکوه و باورنکردنی گروه مثل قبل انجام شد . در مسکو سی هزار نفر در استادیوم المپیک گرد هم آمدند تا بزرگترین کنسرت موسیقی راک را تماشا کنند . درونیز دویست هزار نفر در میدان سن مارکو جمع شدند تا شاهد یک کنسرت رایگان باشند.

38. از آن طرف هم راجر واترزاز میدان به در نرفت و در 1990 به همراه چندین خواننده و نوازنده سرشناس کنسرت خیریه عظیم دیواررا در((پوتسدام پلاتس))برلین برگزارکرد که دویست هزاربیننده و دهها میلیون تماشاگر تلویزیونی داشت . هزینه کنسرت از 8 میلیون دلار فراتررفت اما حدود 500 میلیون دلار برای صندوق کمک به آسیب دیدگان بلایای طبیعی و جنگ بدست آورد .

39. هفت سال گذشت و در این مدت گروه پس از چند سال کنسرت برگزارکردن چند سالی را استراحت کردند تا اینکه در آستانه پنجاه سالگی باردیگر گروه سه نفره میسون ، رایت و گیلمور عزمشان را جزم کردند و در سال 1994 ناقوس جدایی را بیرون دادند.

40. مثل همیشه آنها فوق العاده بودند چه در آهنگ ها چه در شعرها و چه در فروش . قصه مثل همیشه بود یعنی استقبال زیاد ، فروش زیاد و ... اما اعضای گروه خسته شده بودند و دیگر توان نداشتند و همین شداز هم جداشدند و این بار همه دنبال کار و زندگی خودشان رفتند.

41. البته پس از انتشار آلبوم آنها چندین بارکنسرت دادند ولی دیگر هیچ وقت برای ضبط یک آهنگ کنار هم جمع نشدند .

42. در طول این سال ها گروه های بسیاری آمدند و رفتند ولی هیچ کس نتوانست موفقیت های پی در پی پینکی ها را تکرار و در اوج خداحافظی کند .

43. در یازدهمین سال جدایی گروه و بیستمین سال جدایی راجر واترز 4 عنصر پینک فلوید در کنسرت های خیریه live8 در هاید پارک لندن روی سن رفتند که یک حادثه باور نکردنی به حساب می آمد . هیچ کس در رویاهایش هم فکر نمی کرد این 4 نفر را حتی در یک عکس ببینند اما باب گلدوف دوست صمیمی شان و کسی که تمام گروه های موسیقی جهان را در 8 کشور جهان جمع کرده بود کاری کرد که پینک فلوید یکبار دیگر روی سن برود .







44. پس از LIVE8 خیلی ها خواستند که آنها در آستانه 60 سالگی دوباره کنار هم جمع شوند ولی پینکی ها قبول نکردند .







45. اجراهای زنده پینک فلوید از خود آنها معروف تر و بزرگ تر بود حتی خیلی ها معتقدند پینک یعنی صدا و نور . در کنسرت های آنها یک خوک پلاستیکی بزرگ و آخرین دستاوردهای تکنولوژی نور در جهان به نمایش درآمد.

46. در این سال ها گیلمور و راجر واترز آلبوم های متعددی به بازار داده اند اما هیچ کدام موفق نبوده اما همه کنسرت های واترز پرشور بوده است .

47. سید برت رهبر و موسس اصلی گروه سال گذشته درگذشت . در حقیقت می توان گفت اگر برت نبود شاید پینک فلوید هم متولد نمی شد .

48. اعضای گروه این قدر پولدار شده بودند که در سال های آخر حتی نمی توانستند مثل قبل درباره فقر و مسائل اجتماعی حرف بزنند و همین موضوع یکی از اصلی ترین عواملی بود که باعث می شد حس و حال گذشته را نداشته باشند .

49. دیدگاههای روانشناختی و سیاسی پینک فلوید در حقیقت ذهن تمام جوانان آن دوره را به خود اختصاص داده بود و آنها کاری کردند که همه جوانان در سراسر جهان از آسیا گرفته تا قلب اروپا و آمریکا مثل آنها فکر کنند و لباس بپوشند .

50. پینک فلوید مثل الماس در تاریخ موسیقی تا ابد خواهد درخشید شک نکنید .

( تقدیم به تمام عاشقان پینک فلوید )
رضا پیامی

معرفی گروه پینک فلوید


نام پینک فلوید که‌به‌ظاهر بسیار عجیب به‌نظر می رسید در واقع نتیجه‌ی ترکیب نام های دو خواننده‌ی سبک "بلوز"یعنی ...

پینک فلوید از اولین گروه‌های موسیقی راک بود. از اواسط دهه‌ی 60 موسیقی انها به‌نحوه‌بی رحمانه‌ای با الکترونیک و تمامی جلوه‌های ویژه‌پیوند خورد تا موسیقی پاپ را به‌محدوده‌ی خود وارد کنند و این درست در زمانی بود که‌گروه‌با مفاهیم مختلف و سنگین و ترانه‌های متفاوت گلاویز بود و موسیقیشان، هم در ترانه‌ها و هم در موزیک شکل کلاسیک و اُپرایی به‌خود گرفته‌بود . علی رغم آن که‌گروهی مشهور بود در سال 1980با شکست مواجه‌شد و دلیل این شکست چیزی نبود جز جنگ بر سر رهبری گروه‌و سرانجام مالکیت نام گروه. آنهاچیزی بیش از یک گروه‌که‌اجرای قدیمی داشت، بودند و توانایی پر کردن استادیوم ها و بودن در صدر جدولها را داشتند . مطمئنا کسل کننده‌شدن کار های گروه‌در روزهای بعدی نمی تواند پوشاننده‌ی این حقیقت باشد که‌پس از گذشت ده‌سال از شکل گیری گروهآنها یکی از مبتکرترین گروه‌ها بودند ، چه‌در کنسرت ها و چه‌در استودیو !.
در حالی که‌پینک فلوید بیشتر به‌خاطر مفاهیم بلند پروازانه‌ی خود در آلبوم های سال1970مشهور بود به‌عنوان نوع بسیار متفاوتی از گروه‌شروع به‌کار کرد. خیلی زود پس از شروع اجرای دسته‌جمعی در اواسط سال 60 آنها تحت رهبری گیتاریست اصلی "Syd Barrett" قرار گرفتند . او نابغه‌ای بود که‌نوشتن و خواندن بسیاری از کارهای اولیه‌ی آنها را بر عهده‌داشت. اهل کمبریج صحنه‌ی نمایش را با "راجر واترز"(باس)، "ریک رایت"(کی بورد) و" نیک ماسون"(درام) تقسیم کرد. نام پینک فلوید که‌به‌ظاهر بسیار عجیب به‌نظر می رسید در واقع نتیجه‌ی ترکیب نام های دو خواننده‌ی سبک "بلوز"یعنی پینک اندرسون و فلوید کونسیل"بود. در آغاز پینک فلوید بسیار رسمی تر از اجرایی بود که‌در حال پیشرفت و تمرکز بر روی راک و" R&B" بود . انواعی از موسیقی که‌در میان گروههای انگلیسی اواسط 60 بسیار رایج بود.

به‌سرعت شروع به‌آزمایش کرد . هر چند که‌اجرای ترانه‌ها به‌وسیله‌ی آلات موسیقی عجیب، استفاده‌از صداهای ناهنجار ، وهم آور و عجیب که‌به‌وسیله‌ی یک تقویت کننده‌ساخته‌می شد قطعات را از کنترل خارج می کرد. . در سال 1966 انها شروع به‌تولید کارهای زیرزمینی در لندن کردند. روی صحنه، انها شروع به‌استفاده‌از رقص نور برای افزودن بر تاثیر روانی کردند. "Syd Barrett"شروع به‌سرودن کارهای پاپ کرد که‌نقش ها و شکل های عجیب را ( به‌خصوص در گیتار های فراموش نشدنی و بدیهه‌نوازی زیبا به‌وسیله‌ی ارگ)با ملودی های گیرا و غزلیات نافذ که‌جهان را با حسی شاعرانه‌و بچگانه‌نمایش داد. گروه‌در اوایل سال 1967قراردادی برای ضبط موسیقی با "EMI"بست و در میان بیست اهنگ برتر با تک خوانی زیبای "Arnold Layne" قرار گرفت. یک همدردی و تصویر کمدی در مورد کسی که‌در لباس و رفتار جنس مخالف تقلید می کند. کار بعدی یعنی "See Emily Play"در بین ده‌اهنگ برتر قرار گرفت . اولین البوم انها نیز در سال 1967با نام "فلوت زن کنار دروازه‌ی صبح"منتشر شد احتمالا زیباترین آلبوم انگلستان بعد از " Sgt. Pepper's" بود. آلبومی که‌تقریبا به‌طور کامل تحت تسلط آهنگ های "Barrett"بود. یک کلکسیون زیبا ازخوانندگان راک مرموز( "Lucifer Sam")، شخصیت های عجیب("The Gnome")، دوران کودکی ("Bike"، "Matilda Mother") و قطعات عجیب ("Astronomy Domine"، Interstellar Overdrive"، "Pow R Toch") که‌به‌خاطر شیفتگی آنها نسبت به‌فضا طراحی و برنامه‌ریزی شده‌بود. این کار نه‌تنها هیچ مانندی در آن زمان نداشت، شبیه‌هیچ کدام از کار هایی که‌پینک فلوید آانها را ساخت نبود. رنگارنگ و بیشتر خنده‌اور ، دوستانه‌و شاد نسبت به‌کارهای بعدی آنها که‌بیشتر حماسی بود. دلیل انکه‌پینک فلوید هرگز نتوانست البومی شبیه‌"فلوت زن "بسازد این بود این البوم تنها البومی بود که‌با رهبری "بررت"ساخته‌شد. در اواسط 1967این نابغه‌شروع به‌نشان دادن علائمی از بی ثباتی روانی کرد. "بررت "بر روی صحنه‌کاتاتونیایی(نوعی بیماری که‌شخص قادر به‌صحبت کردن ، فکر کردن و تکان دادن اعضای بدن خود نیست)می شد و نمی توانست به‌هیچ عنوان بنوازد. با توجه‌به‌این که‌بیشتر کار های انها وابسته‌به‌"بررت"بود اعضای گروه‌به‌این نتیجه‌رسیدند که‌کار کردن و زندگی با او غیر ممکن است. در اوایل سال 1968 گیتاریستی به‌نام "Dave Gilmour"که‌دوست اعضای گروه‌بود و اتفاقا اهل کمبریج بود به‌عنوان پنجمین نفر به‌گروه‌پیوست. ایده‌ی اصلی این بود که" Gilmour" پینک فلوید را قادر می سازد تا همچنان به‌عنوان یک گروه‌موثر به‌کار خود ادامه‌دهد و "بررت"به‌نوشتن و همکاری با گروه‌ادامه‌دهد. اما این کار هم عملی نشد و چند ماه‌بعد "بررت"از گروه‌بیرون رفت. مدیریت پینک فلوید که‌گیتاریست اصلی، خواننده‌ی رهبر و ترانه‌سرای خود را از دست داده‌بود و شاهد نابودی گروه‌بود تصمیم به‌رها کردن گروه ‌و تحت کنترل گرفتن "بررت"به‌عنوان یک تک نواز گرفتند.



این گونه‌اتفاقات برای بیشتر گروه‌هایی که‌در مخمصه‌گرفتار شده‌بودند غیر قابل حل بود. به‌طور باور نکردنی اعضای پینک فلوید دوباره‌مانند یک گروه‌به‌دور هم جمع شدند و نه‌تنها محبوبیت خود را حفظ کردند ، موفق تر از قبل نیز شدند. اولین البوم گروه‌جز ده‌کار برتر در انگلستان بود اما تقریبا در امریکا ناشناس بود . جایی که‌غیاب "سید بررت"هیچ معنایی نداشت. "Gilmour"گیتاریستی فوق العاده‌بود و گروه‌نیز توانایی خود در نوشتن کارهای اصلی ثابت کرد تا البوم های زیباتری را تولید کند. " Waters"سرانجام به‌عنوان اهنگ ساز مسلط پدیدار شد. درسال 1968البوم"A Saucerful of Secrets"در بین ده‌کار برتر قرار گرفت . در این البوم از بینش "بررت"نیز به‌عنوان یک نقشه‌مشهود استفاده‌شد اما با شکلی رسمی تر ، محزون تر و شبه‌کلاسیک، به‌خصوص در قطعات طولانی. "بررت"قبل از اینکه‌مشکل روانی اش او را به‌عقب نشینی و انزوا وادار کند دو کار زیبا به‌صورت انفرادی اجرا کرد. تا چهار سال پینک فلوید مشغول اصلاح راک آزمایشی خود بود . پنهان شده‌در زیر ریتم ارگ و گیتار و بیان مجدد موضوعات سبک "بلوز"و "پاپ"بود که‌کار ها را برای شنوندگان در دسترس قرار می داد. با رها کردن کارهای فرعی آنها بر روی آلبوم هایی با کارهای بلند کار کردند و کار های بزرگی را در اروپا و آمریکای شمالی تولید کردند. در حالی که‌" Ummagumma "(که‌به‌دو بخش ضبط زنده‌و گردش های آزمایشی هر یک از اعضای گروه‌تقسیم شده‌بود)، "مادری با قلبی به‌اندازه‌ی اتم"(محصول همکاری با اهنگسازی به‌نام" Ron Geesin") و " more . . . " (یک موسیقی فیلم) کارهایی نامنظم بودند ، هر کدام قسمتهایی فوق العاده‌داشتند. در اوایل دهه‌ی 70"سید بررت"خاطره‌ای محو شده‌از ذهن طرفداران پینک فلوید بود . هرچند که‌گروه‌هرگز نتوانست کمی از درخشش غیرعادی بودن در آغاز 1967را کسب کند. "دخالت"(1971)باعث پیشرفت کارهای حماسی گروه‌شد و آنها را قابل درک کرد و محیط علمی تخیلی را که‌گروه‌از سال 1968در جستجوی آن بود را برایشان تکمیل کرد. هیچ چیز پینک فلوید و هوادارانش را برای موفقیت بزرگی که‌در سال1973به‌خاطر البوم "طرف تاریک ماه" آماده‌نکرد (آلبومی که‌راک کیهانی انها را مورد تحسین قرار داد. )آلبومی که‌بیشتر بر روی متن آهنگ تمرکز کرده‌بود . درآن به‌موقع از دستگاه‌تقویت صوت استفاده‌شده‌بود و تاثیر ساکسیفون و صدای روح بخش زنانه‌درآن دیده‌می شد. "طرف تاریک ماه‌"سرانجام پینک فلوید را به‌ستاره‌ای درآمریکا مبدل کرد. جالب تر اینکه‌این آلبوم بیشترین فروش را در آن زمان داشت. "طرف تاریک ماه‌"برای مدت 741هفته‌بر روی بیلبورد قرار داشت. علاوه‌بر این ، ساختار آهنگها به‌"طرف تاریک ماه"کمک کرد تا به‌راحتی درسطح جهانی قابل ترجمه‌باشد و به‌یکی از بزرگترین آلبوم های راک در سرتاسر جهان تبدیل شود. آلبوم "آرزو می کردم که‌اینجا بودی" در سال1975منتشر شد و"Shine On You Crazy Diamond"نشانه‌ی احترام به‌دوستشان "بررت"(که‌مدتها قبل مرده‌بود)، بود. بر روی البوم " طرف تاریک ماه" موضوعاتی چون ناامنی ، ترس و سردی زندگی مدرن حکم فرما بود. "ارزو می کردم که‌اینجا بودی "و "حیوانات"(1977)این موضوعات ناراحت کننده‌را به‌وضوح بسط دادند. البوم "دیوار"در سال 1979منتشر شد. اندوه‌و ناراحتی ، باعث می شد که‌تمرکز البوم بر روی ساخته‌های بشر و دیوارهای عاطفی که‌انسانهای امروز برای حفظ بقای خود ساخته‌بودند ، باشد. "دیوار"یک موفقیت بزرگ بود، شاید به‌دلیل انکه‌قسمتی از شکل الکترونیکی خود را از دست داده‌بود و بیشتر به‌پاپ نزدیک شده‌بود. هرچند که‌پینک فلوید تا سال 60 به‌ندرت کارهای تک ارائه‌می کردند اما "آجری دیگر در دیوار"در ان سوی آبهای آتلانتیک هم در رتبه‌ی اول قرار گرفت.
گروه‌از سال 70نمایشهای استادانه‌اش را افزایش داد با وجود اینکه‌البوم "دیوار"درواقع ساختمان یک دیوار واقعی را در اجراهای گروه‌نشان می داد هنوز بهترین بود. در سال 1980 اعضای گروه‌از هم جدا شدند. هر کدام از چهار عضو گروه‌در گذشته‌کار هایی را به‌تنهایی اجرا کرده‌بودند. مشکل انجا بود که‌"Waters" ادعای کنترل هویت موزیک و ترانه‌های گروه‌را می کرد. اینکه"برش نهایی"(1983) کاری فوق العاده‌ای به‌همراه‌نوآوری الکتریکی نبود مشکلی بزرگی نبود اما گروه‌کمی پس از ان برای مدتی از هم پاشید. در سال 1986"Waters"از "Gilmour"و "Mason"تقاضا کرد تا مشکل گروه‌را حل کنند. ("Wright" به‌طور کامل از گروه‌خارج شده‌بود. ) در اتفاقی طنزآمیز ، بیست سال پس از اینکه‌پینک فلوید رهبر اصلی خود را از دست داده‌بود و موفقیتش تنها به‌کارهای تبلیغاتی خلاصه‌شده‌بود این اتفاقات برای جانشین رهبر قبلی نیز اتفاق افتاد. "Waters" توانست آلبوم هایی را به‌تنهایی منتشر کند که‌نتیجه‌ی آن توجهی در حد معمول بود. در حالی که‌او به‌همکاری خود با همکار قبلی اش ("Wright" )فکر می کرد جدول ها در ذهنش ترسیم می شدند. پینک فلوید هنوز هم هواداران زیادی داشت. آنها می دانستند که‌فرمولشان می تواند در سطح وسیعی میلیونها نفر را جذب کند. افرادی که‌حتی در زمان "طرف تاریک ماه" به‌دنیا نیامده‌بودند و حتی از این مسئله‌که‌"سید بررت"زمانی یکی از اعضای گروه‌بوده‌اطلاع نداشتند تا کار های انفرادی آنها را بخرند .
" The Division Bell"اولین آلبوم انها پس از هفت سال بود. که‌در سال 1994 در صدر جدول ها قرار گرفت. این اتفاق برای آلبوم"ضربان"که‌در همان سال ضبط شده‌بود و شامل کنسرت "طرف تاریک ماه‌"نیز می شد هم پیش آمد.
Waters "دیوار" را به‌عنوان یک تک نوازی در کنار دیوار برلین در سال 1990 اجرا کرد .



گردآوری : گروه‌فرهنگ و هنر سیمرغ
www. seemorgh. com/culture
منبع : roozmusic

باز حرف بزن


سکوتی مرا فرا گرفته

انگار نمی توانم درست فکر کنم

در گوشه ای می نشینم

هیچ کس نمی تواند مزاحم من شود

فکر می کنم که حالا باید حرف بزنم

(چرا با من حرف نمی زنی)

انگار حالا نمی توام حرف بزنم

(هرگز با من حرف نمی زنی)

حرف هایم درست ادا نمی شود

(به چه فکر می کنی)

حس می کنم انگار غرق می شوم

(چه حس می کنی)

حالا احساسه ضعف می کنم

(هرگز با من حرف نمی زنی)

آیا می توانم ضعفم را نشان دهم

(به چه فکر می کنی)

گاهی به حیرتم

(چه حس می کنی)

از اینجا به کجا می رویم؟

چرا با من حرف نمی زنی؟

(حس می کنم انگار غرق می شوم)

هرگز با من حرف نمی زنی

می دانی که حالا تمی توانم نفس بکشم

(به چه فکر می کنی)

به هیچ کجا نمی رویم

(چرا با من حرف نمی زنی)

هرگز با من حرف نمی زنی

به چه فکر می کنی؟

از اینجا به کجا می رویم



منبع : pinkfloyd2.blogfa.com