پینک فلوید

گروه پینک فلوید Pink Floyd

پینک فلوید

گروه پینک فلوید Pink Floyd

Hey You



Hey You
Hey you, out there in the cold
Getting lonely, getting old
Can you feel me?
Hey you, standing in the aisles
With itchy feet and fading smiles
Can you feel me?
Hey you, dont help them to bury the light
Don't give in without a fight.

Hey you, out there on your own
Sitting naked by the phone
Would you touch me?
Hey you, with you ear against the wall
Waiting for someone to call out
Would you touch me?
Hey you, would you help me to carry the stone?
Open your heart, I'm coming home.

But it was only fantasy.
The wall was too high,
As you can see.
No matter how he tried,
He could not break free.
And the worms ate into his brain.

Hey you, standing in the road
always doing what you're told,
Can you help me?
Hey you, out there beyond the wall,
Breaking bottles in the hall,
Can you help me?
Hey you, don't tell me there's no hope at all
Together we stand, divided we fall.

آهای تو

آهای تو که آن بیرون در سرما ایستادهای

که تو که پیر و تنها می شوی

می توانی مرا حس کنی

آهای تو که در راهروها ایستاده ای

با پاهایی که می خارند و لبخندهای بیرنگ

می توانی مرا حس کنی

آهای ! تو کمکشن نکن تا روشنایی را به خاک سپارند

بی آنکه بجنگی تسلیم مشو

آهای تو که آنجا در افکار خودت

برهنه کنار تلفن نشسته ای

می خواهی به من دست بزنی؟

آهای تو که گوش به دیوار گذاشتهای

منتظری تا کسی صدات بکنه

می خواهی به من دست بزنی؟

آهای تو کمکم می کنی که سنگ را بر دوش کشم؟

قلبت را بگشا به خانه می آیم

اما این فقط یک خیال بود

همانطور که می بینید

ئیوار خیلی بلند بود

هر قدر تلاش می کرد

نتوانست رها شود

و کرمها مغزش را می خوردندند

آهای تو که در جاده ایستادهای

همیشه هر کاری را که بگویند می کنی

می توانی کمکم کنی

آهای تو که در پشت دیواری

بطری ها را در تالار می شکنی

می توانی کمکم کنی

آهای تو به من نگو که اصلا امیدی نیست

با هم می ایستیم جدا از هم می افتیم...




منبع : 


marooned.blogfa.com 



دیوار پینک فلوید (فیلم)


دیوار پینک فلوید (به انگلیسی: Pink Floyd The Wall) نام فیلمی است موزیکال که آلن پارکر، کارگردان انگلیسی، آنرا بر اساس آلبوم سال ۱۹۷۹ پینک فلوید با عنوان دیوار و بر اساس فیلمنامه‌ای از راجر واترز، خواننده و نوازندهٔ گیتار بیس پینک فلوید، در سال ۱۹۸۲ کارگردانی کرده است.

فیلم سرشار از استعارات و تصاویر نمادین است، از دیالوگ به میزان خیلی کم در آن استفاده شده و سکانس‌های آن عمدتاً با موسیقی و ترانه‌های آلبوم دیوار پینک فلوید به پیش می‌رود. همچنین دقایقی از فیلم با نمایش انیمیشن‌هایی از جرالد اسکارف، تصویرگر و کاریکاتوریست موضوعات سیاسی، همچون رژهٔ چکش‌ها و محاکمهٔ پینک همراه است.



خلاصه داستان




پینک (قهرمان داستان) خوانندهٔ راکی است که پدرش را در کودکی و در جنگ جهانی دوم از دست داده است. توجه شدید مادرش به او و دیدن پسران همسن و سالی که با پدرانشان این سو و آن سو می‌روند سبب شده تا او به کودکی تقریباً گوشه‌گیر بدل شود. در مدرسه به خاطر شعری که در سر کلاس سروده (و شعر ترانهٔ «پول» از آلبوم نیمهٔ تاریک ماه پینک فلوید است) توسط معلم و دیگر همشاگردی‌هایش مورد تمسخر و تحقیر قرار می‌گیرد و تنبیه می‌شود.

پینک بزرگ شده و وارد عالم موسیقی راک می‌شود. او با زنی ازدواج می‌کند ولی رفتارش سبب می‌شود تا آن دو هر روز از یکدیگر دورتر و دورتر شوند تا سرانجام در زمان یکی از تورهای پینک، همسرش با مرد دیگری رابطه برقرار می‌کند. پینک طی تماسی با خانه از موضوع با خبر می‌شود و به تلافی آنچه پیش آمده به یک زندگی ماتریالیستی روی می‌آورد و شروع به خرید و جمع‌آوری تمامی وسایل گران‌قیمت می‌کند. او همچنین با دختری دوست می‌شود و او را به اتاقش در هتلی که در آن اقامت کرده می‌آورد. دختر از دیدن تمامی آن وسایل شگفت‌زده می‌شود اما پینک ساکت بر روی صندلی نشسته و چیزی نمی‌گوید. او حتی به ابراز احساسات دختر نیز پاسخ نمی‌دهد و دختر در گوشه‌ای می‌نشیند. ناگهان پینک که در افکار خود فرو رفته از جای خود می‌پرد و شروع به خرد کردن تمامی وسایل اتاق، شکستن شیشه‌های پنجره و پرت کردن وسایل به بیرون می‌کند. دختر که از کارهای دیوانه‌وار او وحشتزده شده فرار می‌کند و بدین ترتیب پینک آن دختر را نیز از دست می‌دهد.

حوادث پیش‌آمده سبب می‌شود تا پینک هر روز بیشتر در انزوای خود فرو رفته و آجری بر دیگر آجرهای دیوار تنهایی خود بگذارد. او تمام موهای صورت و بدن خود را می‌تراشد (سید برت نیز هنگامی که در سال ۱۹۷۵ در استودیوی ضبط آلبوم کاش اینجا بودی پینک فلوید حاضر شد تمام موهای بدنش را تراشیده بود) و خود را در اتاقش حبس می‌کند. پس از مدتی هم‌گروه‌های او به دنبالش می‌آیند و در اتاق را می‌شکنند و پینک را که بیهوش بر روی صندلی افتاده می‌بینند. مدیربرنامه‌های او که سرمایه‌گذاریش را در خطر می‌بیند به کمک تزریق دارو او را به هوش می‌آورد و در همین هنگام ذهن مالیخولیایی پینک می‌بیند که تمام وجودش توسط کرم‌هایی که از گوشت او تغذیه می‌کنند پوشیده شده است. دیوار دیگر کامل شده است. او را برای بردن به محل اجرای برنامه سوار اتومبیل می‌کنند و پینک با کنار زدن گوشت‌های فاسدی که از بدنش آویزان شده‌اند وارد کالبد جدیدی از خود می‌شود.

طرفداران پینک در سالن نمایش او را تشویق می‌کنند و او که اینک در قالب دیکتاتوری نئو نازی فرو رفته هوادارانش را تشویق به برخورد با کسانی می‌کند که او آنها را پست و نادرست می‌داند. عده‌ای دستگیر و باخشونت از سالن بیرون برده می‌شوند. پینک بیشتر تشویق شده و دوران تاریک ترس و وحشت حکمفرما می‌شود. اقلیت‌های قومی از خانه‌هایشان بیرون شده و خانه و محل کارشان به آتش کشیده می‌شود. چکش‌ها که نماد حزب او هستند رژه می‌روند و مأموران سرتراشیده و سیاه‌پوش پینک که شهر را زیر چکمه‌های خود گرفته‌اند، حتی به دوست دختر سفیدپوست پسری سیاه نیز رحم نمی‌کنند و در عین حالی که پسر سیاه‌پوست را زیر مشت و لگد گرفته‌اند به دختر نیز تجاوز می‌کنند.

ناگهان پینک فریاد می‌کشد که «بس است!» و به توالتی در سالن کنسرت پناه می‌برد و با حالتی پریشان شروع به خواندن یکی از شعرهایش می‌کند. پینک دادگاهی برای خود تشکیل می‌دهد و خود را محاکمه می‌کند. سکانس دادگاه تماماً به صورت انیمیشن است و پینک در قالب عروسکی بی‌روح و بی‌اختیار نمایش داده می‌شود که در کنار دیوار افتاده است. معلم مدرسه، همسر پینک و مادرش که می‌خواهد او را همچنان در پناه خود بگیرد در این دادگاه حاضر می‌شوند و سخن می‌گویند. سرانجام قاضی که یک جفت باسن عظیم‌الجثه است و سوراخ مقعد دهانش را تشکیل می‌دهد حکم به محکومیت پینک و تخریب دیواری که به دور خود کشیده است می‌دهد. دیوار فرو می‌ریزد و فیلم با نمایش سه کودک که مشغول تمیزکردن خرابی‌های ناشی از آشوب شب گذشته هستند به پایان می‌رسد.




بازیگران


باب گلداف در نقش پینک
کوین مک‌کیان در نقش پینک جوان
دیوید بینگهام در نقش پینک کودک
کریستین هارگریوز در نقش مادر پینک
جیمز لورنسون در نقش جی. ای. پینکرتون (پدر پینک)
الکس مک‌اوی در نقش معلم
مارجری میسون در نقش همسر معلم
النور دیوید در نقش همسر پینک
باب هاسکینز در نقش مدیر برنامه‌های پینک
مایکل انزاین در نقش مدیر هتل



ترانه‌ها

آهنگ آغازین فیلم ترانه‌ایست با عنوان «پسرکی که بابانوئل فراموشش کرد». این ترانه در سال ۱۹۳۷ نوشته شده و ویرا لین آنرا اجرا کرده بوده است. باقی ترانه‌ها به جز ترانهٔ «آنگاه که ببرها رها می‌شوند» از آلبوم دیوار پینک فلوید (۱۹۷۹) هستند و تنها ترانه‌های «هی تو» و «نمایش باید ادامه یابد» از این آلبوم در فیلم استفاده نشده است.



جوایز


۱۹۸۳ - برندهٔ جایزه فیلم بفتای بهترین ترانهٔ اریجینال برای ترانهٔ آجری دیگر در دیوار - راجر واترز
۱۹۸۳ - برندهٔ جایزهٔ فیلم بفتای بهترین صدابرداری - جیمز گاتری، ادی جوزف، کلایو وینتر، گراهام هارتستون، نیکولا لو موسوریه
۱۹۸۳ - نامزد دریافت جایزه ساترن بهترین طراحی پوستر از آکادمی فیلم‌های ترسناک، فانتزی و علمی‌تخیلی آمریکا - جرالد اسکارف



منبع : ویکی پدیا


پینک فلوید


پینک فلوید از اولین گروه‌های موسیقی راک بود. از اواسط دهه‌ی ۶۰ موسیقی انها به‌نحوه‌بی رحمانه‌ای با الکترونیک و تمامی جلوه‌های ویژه‌پیوند خورد تا موسیقی پاپ را به‌محدوده‌ی خود وارد کنند و این درست در زمانی بود که‌گروه‌با مفاهیم مختلف و سنگین و ترانه‌های متفاوت گلاویز بود و موسیقیشان، هم در ترانه‌ها و هم در موزیک شکل کلاسیک و اُپرایی به‌خود گرفته‌بود .
علی رغم آن که‌گروهی مشهور بود در سال ۱۹۸۰با شکست مواجه‌شد و دلیل این شکست چیزی نبود جز جنگ بر سر رهبری گروه‌و سرانجام مالکیت نام گروه. آنهاچیزی بیش از یک گروه‌که‌اجرای قدیمی داشت، بودند و توانایی پر کردن استادیوم ها و بودن در صدر جدولها را داشتند . مطمئنا کسل کننده‌شدن کار های گروه‌در روزهای بعدی نمی تواند پوشاننده‌ی این حقیقت باشد که‌پس از گذشت ده‌سال از شکل گیری گروهآنها یکی از مبتکرترین گروه‌ها بودند ، چه‌در کنسرت ها و چه‌در استودیو !.


در حالی که‌پینک فلوید بیشتر به‌خاطر مفاهیم بلند پروازانه‌ی خود در آلبوم های سال۱۹۷۰مشهور بود به‌عنوان نوع بسیار متفاوتی از گروه‌شروع به‌کار کرد. خیلی زود پس از شروع اجرای دسته‌جمعی در اواسط سال ۶۰ آنها تحت رهبری گیتاریست اصلی "Syd Barrett" قرار گرفتند . او نابغه‌ای بود که‌نوشتن و خواندن بسیاری از کارهای اولیه‌ی آنها را بر عهده‌داشت. اهل کمبریج صحنه‌ی نمایش را با "راجر واترز"(باس)، "ریک رایت"(کی بورد) و" نیک ماسون"(درام) تقسیم کرد. نام پینک فلوید که‌به‌ظاهر بسیار عجیب به‌نظر می رسید در واقع نتیجه‌ی ترکیب نام های دو خواننده‌ی سبک "بلوز"یعنی پینک اندرسون و فلوید کونسیل"بود. در آغاز پینک فلوید بسیار رسمی تر از اجرایی بود که‌در حال پیشرفت و تمرکز بر روی راک و" R&B" بود . انواعی از موسیقی که‌در میان گروههای انگلیسی اواسط ۶۰ بسیار رایج بود.


به‌سرعت شروع به‌آزمایش کرد . هر چند که‌اجرای ترانه‌ها به‌وسیله‌ی آلات موسیقی عجیب، استفاده‌از صداهای ناهنجار ، وهم آور و عجیب که‌به‌وسیله‌ی یک تقویت کننده‌ساخته‌می شد قطعات را از کنترل خارج می کرد. . در سال ۱۹۶۶ انها شروع به‌تولید کارهای زیرزمینی در لندن کردند. روی صحنه، انها شروع به‌استفاده‌از رقص نور برای افزودن بر تاثیر روانی کردند.
"Syd Barrett"شروع به‌سرودن کارهای پاپ کرد که‌نقش ها و شکل های عجیب را ( به‌خصوص در گیتار های فراموش نشدنی و بدیهه‌نوازی زیبا به‌وسیله‌ی ارگ)با ملودی های گیرا و غزلیات نافذ که‌جهان را با حسی شاعرانه‌و بچگانه‌نمایش داد.
گروه‌در اوایل سال ۱۹۶۷قراردادی برای ضبط موسیقی با "EMI"بست و در میان بیست اهنگ برتر با تک خوانی زیبای "Arnold Layne" قرار گرفت. یک همدردی و تصویر کمدی در مورد کسی که‌در لباس و رفتار جنس مخالف تقلید می کند. کار بعدی یعنی "See Emily Play"در بین ده‌اهنگ برتر قرار گرفت . اولین البوم انها نیز در سال ۱۹۶۷با نام "فلوت زن کنار دروازه‌ی صبح"منتشر شد احتمالا زیباترین آلبوم انگلستان بعد از " Sgt. Pepper�۰۳۹;s" بود. آلبومی که‌تقریبا به‌طور کامل تحت تسلط آهنگ های "Barrett"بود. یک کلکسیون زیبا ازخوانندگان راک مرموز( "Lucifer Sam")، شخصیت های عجیب("The Gnome")، دوران کودکی ("Bike"، "Matilda Mother") و قطعات عجیب ("Astronomy Domine"، Interstellar Overdrive"، "Pow R Toch") که‌به‌خاطر شیفتگی آنها نسبت به‌فضا طراحی و برنامه‌ریزی شده‌بود. این کار نه‌تنها هیچ مانندی در آن زمان نداشت، شبیه‌هیچ کدام از کار هایی که‌پینک فلوید آانها را ساخت نبود.


رنگارنگ و بیشتر خنده‌اور ، دوستانه‌و شاد نسبت به‌کارهای بعدی آنها که‌بیشتر حماسی بود. دلیل انکه‌پینک فلوید هرگز نتوانست البومی شبیه‌"فلوت زن "بسازد این بود این البوم تنها البومی بود که‌با رهبری "بررت"ساخته‌شد.
در اواسط ۱۹۶۷این نابغه‌شروع به‌نشان دادن علائمی از بی ثباتی روانی کرد. "بررت "بر روی صحنه‌کاتاتونیایی(نوعی بیماری که‌شخص قادر به‌صحبت کردن ، فکر کردن و تکان دادن اعضای بدن خود نیست)می شد و نمی توانست به‌هیچ عنوان بنوازد. با توجه‌به‌این که‌بیشتر کار های انها وابسته‌به‌"بررت"بود اعضای گروه‌به‌این نتیجه‌رسیدند که‌کار کردن و زندگی با او غیر ممکن است. در اوایل سال ۱۹۶۸ گیتاریستی به‌نام "Dave Gilmour"که‌دوست اعضای گروه‌بود و اتفاقا اهل کمبریج بود به‌عنوان پنجمین نفر به‌گروه‌پیوست.
ایده‌ی اصلی این بود که" Gilmour" پینک فلوید را قادر می سازد تا همچنان به‌عنوان یک گروه‌موثر به‌کار خود ادامه‌دهد و "بررت"به‌نوشتن و همکاری با گروه‌ادامه‌دهد. اما این کار هم عملی نشد و چند ماه‌بعد "بررت"از گروه‌بیرون رفت. مدیریت پینک فلوید که‌گیتاریست اصلی، خواننده‌ی رهبر و ترانه‌سرای خود را از دست داده‌بود و شاهد نابودی گروه‌بود تصمیم به‌رها کردن گروه ‌و تحت کنترل گرفتن "بررت"به‌عنوان یک تک نواز گرفتند.


این گونه‌اتفاقات برای بیشتر گروه‌هایی که‌در مخمصه‌گرفتار شده‌بودند غیر قابل حل بود. به‌طور باور نکردنی اعضای پینک فلوید دوباره‌مانند یک گروه‌به‌دور هم جمع شدند و نه‌تنها محبوبیت خود را حفظ کردند ، موفق تر از قبل نیز شدند. اولین البوم گروه‌جز ده‌کار برتر در انگلستان بود اما تقریبا در امریکا ناشناس بود . جایی که‌غیاب "سید بررت"هیچ معنایی نداشت.
"Gilmour"گیتاریستی فوق العاده‌بود و گروه‌نیز توانایی خود در نوشتن کارهای اصلی ثابت کرد تا البوم های زیباتری را تولید کند. " Waters"سرانجام به‌عنوان اهنگ ساز مسلط پدیدار شد. درسال ۱۹۶۸البوم"A Saucerful of Secrets"در بین ده‌کار برتر قرار گرفت . در این البوم از بینش "بررت"نیز به‌عنوان یک نقشه‌مشهود استفاده‌شد اما با شکلی رسمی تر ، محزون تر و شبه‌کلاسیک، به‌خصوص در قطعات طولانی. "بررت"قبل از اینکه‌مشکل روانی اش او را به‌عقب نشینی و انزوا وادار کند دو کار زیبا به‌صورت انفرادی اجرا کرد.


تا چهار سال پینک فلوید مشغول اصلاح راک آزمایشی خود بود . پنهان شده‌در زیر ریتم ارگ و گیتار و بیان مجدد موضوعات سبک "بلوز"و "پاپ"بود که‌کار ها را برای شنوندگان در دسترس قرار می داد. با رها کردن کارهای فرعی آنها بر روی آلبوم هایی با کارهای بلند کار کردند و کار های بزرگی را در اروپا و آمریکای شمالی تولید کردند. در حالی که‌" Ummagumma "(که‌به‌دو بخش ضبط زنده‌و گردش های آزمایشی هر یک از اعضای گروه‌تقسیم شده‌بود)، "مادری با قلبی به‌اندازه‌ی اتم"(محصول همکاری با اهنگسازی به‌نام" Ron Geesin") و " more . . . " (یک موسیقی فیلم) کارهایی نامنظم بودند ، هر کدام قسمتهایی فوق العاده‌داشتند. در اوایل دهه‌ی ۷۰"سید بررت"خاطره‌ای محو شده‌از ذهن طرفداران پینک فلوید بود . هرچند که‌گروه‌هرگز نتوانست کمی از درخشش غیرعادی بودن در آغاز ۱۹۶۷را کسب کند. "دخالت"(۱۹۷۱)باعث پیشرفت کارهای حماسی گروه‌شد و آنها را قابل درک کرد و محیط علمی تخیلی را که‌گروه‌از سال ۱۹۶۸در جستجوی آن بود را برایشان تکمیل کرد.


هیچ چیز پینک فلوید و هوادارانش را برای موفقیت بزرگی که‌در سال۱۹۷۳به‌خاطر البوم "طرف تاریک ماه" آماده‌نکرد (آلبومی که‌راک کیهانی انها را مورد تحسین قرار داد. )آلبومی که‌بیشتر بر روی متن آهنگ تمرکز کرده‌بود . درآن به‌موقع از دستگاه‌تقویت صوت استفاده‌شده‌بود و تاثیر ساکسیفون و صدای روح بخش زنانه‌درآن دیده‌می شد.
"طرف تاریک ماه‌"سرانجام پینک فلوید را به‌ستاره‌ای درآمریکا مبدل کرد. جالب تر اینکه‌این آلبوم بیشترین فروش را در آن زمان داشت. "طرف تاریک ماه‌"برای مدت ۷۴۱هفته‌بر روی بیلبورد قرار داشت. علاوه‌بر این ، ساختار آهنگها به‌"طرف تاریک ماه"کمک کرد تا به‌راحتی درسطح جهانی قابل ترجمه‌باشد و به‌یکی از بزرگترین آلبوم های راک در سرتاسر جهان تبدیل شود.
آلبوم "آرزو می کردم که‌اینجا بودی" در سال۱۹۷۵منتشر شد و"Shine On You Crazy Diamond"نشانه‌ی احترام به‌دوستشان "بررت"(که‌مدتها قبل مرده‌بود)، بود. بر روی البوم " طرف تاریک ماه" موضوعاتی چون ناامنی ، ترس و سردی زندگی مدرن حکم فرما بود. "ارزو می کردم که‌اینجا بودی "و "حیوانات"(۱۹۷۷)این موضوعات ناراحت کننده‌را به‌وضوح بسط دادند. البوم "دیوار"در سال ۱۹۷۹منتشر شد. اندوه‌و ناراحتی ، باعث می شد که‌تمرکز البوم بر روی ساخته‌های بشر و دیوارهای عاطفی که‌انسانهای امروز برای حفظ بقای خود ساخته‌بودند ، باشد.


"دیوار"یک موفقیت بزرگ بود، شاید به‌دلیل انکه‌قسمتی از شکل الکترونیکی خود را از دست داده‌بود و بیشتر به‌پاپ نزدیک شده‌بود. هرچند که‌پینک فلوید تا سال ۶۰ به‌ندرت کارهای تک ارائه‌می کردند اما "آجری دیگر در دیوار"در ان سوی آبهای آتلانتیک هم در رتبه‌ی اول قرار گرفت.
گروه‌از سال ۷۰نمایشهای استادانه‌اش را افزایش داد با وجود اینکه‌البوم "دیوار"درواقع ساختمان یک دیوار واقعی را در اجراهای گروه‌نشان می داد هنوز بهترین بود. در سال ۱۹۸۰ اعضای گروه‌از هم جدا شدند. هر کدام از چهار عضو گروه‌در گذشته‌کار هایی را به‌تنهایی اجرا کرده‌بودند. مشکل انجا بود که‌"Waters" ادعای کنترل هویت موزیک و ترانه‌های گروه‌را می کرد.
اینکه"برش نهایی"(۱۹۸۳) کاری فوق العاده‌ای به‌همراه‌نوآوری الکتریکی نبود مشکلی بزرگی نبود اما گروه‌کمی پس از ان برای مدتی از هم پاشید. در سال ۱۹۸۶"Waters"از "Gilmour"و "Mason"تقاضا کرد تا مشکل گروه‌را حل کنند. ("Wright" به‌طور کامل از گروه‌خارج شده‌بود. ) در اتفاقی طنزآمیز ، بیست سال پس از اینکه‌پینک فلوید رهبر اصلی خود را از دست داده‌بود و موفقیتش تنها به‌کارهای تبلیغاتی خلاصه‌شده‌بود این اتفاقات برای جانشین رهبر قبلی نیز اتفاق افتاد. "Waters" توانست آلبوم هایی را به‌تنهایی منتشر کند که‌نتیجه‌ی آن توجهی در حد معمول بود.


در حالی که‌او به‌همکاری خود با همکار قبلی اش ("Wright" )فکر می کرد جدول ها در ذهنش ترسیم می شدند. پینک فلوید هنوز هم هواداران زیادی داشت. آنها می دانستند که‌فرمولشان می تواند در سطح وسیعی میلیونها نفر را جذب کند.
افرادی که‌حتی در زمان "طرف تاریک ماه" به‌دنیا نیامده‌بودند و حتی از این مسئله‌که‌"سید بررت"زمانی یکی از اعضای گروه‌بوده‌اطلاع نداشتند تا کار های انفرادی آنها را بخرند .
" The Division Bell"اولین آلبوم انها پس از هفت سال بود. که‌در سال ۱۹۹۴ در صدر جدول ها قرار گرفت. این اتفاق برای آلبوم"ضربان"که‌در همان سال ضبط شده‌بود و شامل کنسرت "طرف تاریک ماه‌"نیز می شد هم پیش آمد.
Waters "دیوار" را به‌عنوان یک تک نوازی در کنار دیوار برلین در سال ۱۹۹۰ اجرا کرد .

  


roozmusic :منبع



بنیان گذار پینک فلوید در گذشت


سید برت (Syd Barrett) گیتاریست و بنیانگذار گروه پینک فلوید که بعدها گروه و موسیقی را کنار گذاشته تصمیم گرفت زندگی را در آرامش و انزوا سپری کند در سن شصت سالگی زندگی را بدرود گفت.

سخنگوی پینک فلوید با اعلام این خبر به مطبوعات افزود : او چند روز پیش در کمال آرامش درگذشت. مراسم تدفین به طور کاملا خصوصی و با حضور خانواده اش برگزار خواهد شد.

این خواننده و گیتاریست مشهور در ششم ژانویه سال 1946 متولد شد، در سال 1965 به همراه راجر واترز، نیک میسون و ریچارد رایت گروه پینک فلوید را بنیانگذاری نمود. آنها نام گروه خودر را از نام دو تن از نوازندگان موسیقی بلوز آمریکایی یعنی پینک اندرسون (Pink Anderson) و فلوید کانسل (Floyd Council) گرفتند.

بسیاری از آهنگ های اولیه و موفق این گروه راک از جمله آلبوم The Piper at the Gates of Dawn را که در سال 1967 ساخته شد و همچنین اولین تک ترانه های گروه با عناوین Arnold Layne و See Emily Play توسط سید برت نوشته و تهیه شده بود.

اشعار عجیب و مسحور کننده او، ترکیبی بود از متون کودکانه و ملودیهای غلطان که با ترتیبی نامتعارف کنار هم قرار می گرفتند. عناوین اسرار آمیز اشعار او معمولا اشاره به فضا و مکان های ناشناس داشت بعنوان نمونه Astronomy Domine ، Lucifer Sam و Chapter 24.

به بخشی از متن ترانه Bike از آلبوم Piper توجه کنید :

"من موشی را می شناسم که خانه ای ندارد، علتش را نمی دانم، اسم او را جرالد گذاشته ام / هر چند تقریبا پیر شده است، اما موش خوبی است."


 
پینک فلوید با تکیه بر فعالیت های نورمن اسمیت (Norman Smith)، مدیر تولید گروه Beatles خیلی زود توانست به موفقیت بزرگ دست پیدا کند. اما پس از مدت کوتاهی مشکلات روانی و اعتیاد شدید سید به مواد مخدر سبب شد او رفتارهای غیر قابل پیش بینی و جنون آمیزی در کنسرت ها از خود بروز دهد که نتیجتآ در سال 1968 گروه را ترک کرد.

پس از او دیوید گیلمور به عنوان پنجمین عضو گروه که در ابتدای همان سال به جمع اعضای پینک فلوید پیوسته بود، جانشین برت بعنوان نوازنده گیتار شد.

سید برت در سال 1970 دو آلبوم سولو با نام های The Madcap Laughs و Barrett را منتشر کرد.

در سال 1975، در زمانی که گروه پینک فلوید مشغول ضبط آلبوم Wish You Were Here بود، برت بصورت کاملا غیر منتظره و در کمال ناباوری، هنگام ضبط Shine On You Crazy Diamond، که شعری درباره خود او بود وارد استودیو شد. اعضای گروه در ابتدا سید برت را که در آن زمان کاملا چاق شده و ابروهایش را نیز تراشیده بود، به جا نیاوردند.

در اصل آلبوم "کاش تو اینجا بودی" پینک فلوید به سید برت تقدیم شده است، به قسمتی از ترانه زیبای "کاش تو اینجا بودی" گوش کنید.

خبرگزاری آسوشیتدپرس در اینباره می نوسید : "او که از بیماری دیابت رنج می برد سال های آخر عمرش را به صورت ناشناس در کمبریج واقع در شرق انگلستان می زیست."


cnn.com

هارمونی تالک

The Wall شاهکار موسیقی راک


"دیوار پینک فلوید" نقطه اوج حضور موسیقی راک در یک فیلم و نمونه ای تکرار نشدنی از یک اپرای موفق راک است. فیلم The Wall تفسیری است زیبا از اثر جاودانه پینک فلوید با داستانی تاثیر گذار در مورد کودکی، شهرت و جنون فردی که می تواند نمونه ای از افراد یک جامعه باشد. این فیلم بدون شک جایگاه آنرا دارد که نوعی اعجاز سینمایی تلقی شود.

"دیوار" داستان پینک، دانش آموزی جوان و جاه طلب است که برای طغیانی در برابر آسیب های روحی دوران کودکی اش به راک پناه می آورد، سپس به یک ستاره تبدیل شده و چنان شورشی در وجود او بوجود می آید که نهایتا وی را به کام جنون می کشاند.

شاید بتوان "دیوار" را آمیزه ای از داستان زندگی خواننده و گیتاریست گروه پینک فلوید، راجر واترز و سید برت دانست. کودکی پینک مقارن با شهرت و محبوبیت راجر واترز است. در این فیلم شخصیت او به عنوان یک نوجوان افسرده که دستخوش ناملایماتی چون عدم حضور پدر و نیز مشکلات روحی و روانی ناشی از جو دیکتاتوری حاکم بر مدرسه شبانه روزی ، به تصویر کشیده شده است.

در مقابل دوران جوانی پینک را می توان به نوعی داستان زندگی سید برت تشبیه کرد که حضور در گروه پینک فلوید سکوی پرتابش به اوج قله شهرت و نهایتا جنون او شد. همانطور که پینک - که نقش او را در این سنین باب گلدوف ایفا نموده است - به فوق ستاره تبدیل می شود و در پی آن افسردگی و اضطراب های اجتماعی بر شخصیت او چیره می گردد و سرانجام به جنون و بیماری توهم مبتلا می شود.


 
کودکی پینک که بخشهای ابتدایی فیلم حول آن دور می زند، در انزوا سپری می گردد. پدرش در جنگ کشته شده و پسر در بحرانی ترین شرایط سنی تنها و سرگردان به حال خود رها شده است و مجبور است تا روزگار را در مدرسه ای شبانه روزی که مدیریت آن را فردی شیطان صفت بر عهده دارد سپری نماید.

سرپرست مدرسه کوچکترین اهمیتی به وضعیت روحی روانی پینک ندارد و نه تنها کمکی به او نمی کند بلکه حضورش سبب شده تا فضای مدرسه در نظر کودک مانند زندانی برای محبوس کردن افکارش جلوه می کند.



فیلم با استفاده از برگشتهایی (flashback) که اکثرا در قالب انیمیشن های قدرتمند و حیرت انگیز بازگو شده اند، ورود گرداب جنون به ذهن تخریب شده پینک بر اثر فشارهای اجتماعی و امیال تحقق نیافته را به تصویر می کشد.

در صحنه ای از فیلم، پینک بسیار آرام در اتاقی در هتل نشسته و در چشمانش تاریکی و اندوه به چشم می خورد و ناگهان اتاق را به هم می ریزد، در مقابل آینه می ایستد و خودش را شکنجه می دهد، دچار توهم می شود و حتی خود را موجودی چون هیتلر فرض می کند که قصد فتح جهان را دارد.


از ترانه Goodby Blue Sky
داستان بی وقفه جلو می رود و شما در مقام یک بیننده هوشیار نظاره گر گذشت زمان هستید؛ تشبیه و استعاره در جای جای فیلم به وفور دیده می شود. در این میان صحنه ای که در آن دانش آموزان مدرسه شبانه روزی وارد چرخ گوشت می شوند و چکش هایی که به صورت انیمیشن در میان جمعیت رژه می روند، جلوه ای آزار دهنده از تفسیری هوشیارانه را در مقابل دیدگان تماشاگران به نمایش می گذارد.

در انیمیشن انتهای فیلم طی صحنه یک محاکمه دست نشانده ای پوشالی، کاراکتر پینک را مورد ارزیابی قرار می دهد. در اینجا بیننده فیلم به حال خود رها می شود تا بتواند از داستانی بغرنج، سرشار از صداقت و یورش های روحی که آرامش را از او سلب کرده نتیجه ای بگیرد.

اما همانگونه که از گروه پینک فلوید انتظار می رود، موسیقی در این فیلم کلید اصلی ارتباط قسمتهای مختلف داستان را تشکیل می دهد. فیلم دیالوگ های مشخص چندانی ندارد و شخصیت های داستان در سکوت به ایفای نقش در داستان می پردازند. در چنین فضایی کاملا طبیعی است که موسیقی باید به عنوان عاملی که داستانسرایی را عهده دار است، کمبود گفتار فیلم را جبران نماید.


از ترانه Is There Anybody Out There
بخش های مختلف فیلم مانند قطعات متفاوتی که به طور همزمان توسط داستانی به هم مرتبط شده اند فراموش نشدنی هستند و در کنار آنها تصاویر و انیمیشن ها نیز بدون اغراق حیرت انگیز است.

موسیقی با تسلط بسیار ارتباط کلی میان قسمتهای مختلف داستان را حفظ می کند، از صحنه های وحشتناک و تکان دهنده Another Brick in The Wall گرفته تا صحنه آرامش بخش Mother . صحنه ای که پینک در حالت نیمه اغماء تجربیات تلخ کودکی اش را به یاد می آورد و همزمان موسیقی دهشتناک و در عین حال باشکوهی پخش می شود، از مهم ترین و تاثیر گذارترین صحنه های فیلم است.

موسیقی متن این اثر سینمایی نبض تپنده ای است که قطعات ضد و نقیض زندگی کاراکتر اصلی فیلم و ماهیت واقعی آن را به هم می پیوندد.


از ترانه Run Like Hell
هرچند ممکن است برای افرادی که راک علاقه ندارند، این فیلم چندان زیبا به نظر نرسد، اما بطور قطع اثری به یاد ماندنی از یک نابغه بزرگ است. چه بسیارند فیلم هایی که با وجود دیالوگ های فراوان نتوانسته اند در شخصیت پردازی تا به این حد موفق ظاهر نشده اند.

The Wall اثری سینمایی است که بیننده تا انتهای آن از تلفیق استادانه هنر فیلمبرداری، جلوه های بصری و موسیقی کاملا راضی می ماند. به هر ترتیب صرفنظر از احساس خوب یا بدی که فیلم بر شما در مقام بیننده می گذارد، بدون شک پس از آن برای مدت زمان طولانی در ذهن و فکر شما خواهد بود.



گفتگوی هارمونیک